روزشمار زندگی پسر کوچولوی ما

بیست و یک ماهگی آرش جون

فدات بشم عزیزم تو این ماه رفتیم تهران عروسی دایی سعید و زن دایی بهناز، حسابی شیطونی میکردی، با کلی سختی میتونستم یه آرایشگاه برم یا کاری بکنم کلا با شما همه این کارها برام سخت بود ، میخواستم فروشگاه برم نمی شد، ولی خیلی ناز شده بودی عزیزم با اون بلوز سفید و پاپیون مشکی حسابی خوشگل شده بود اینم چند تا عکس از عروسی ...
24 آذر 1391

بیست و یک ماهگی آرش جون

فدات بشم عزیزم تو این ماه رفتیم تهران عروسی دایی سعید و زن دایی بهناز، حسابی شیطونی میکردی، با کلی سختی میتونستم یه آرایشگاه برم یا کاری بکنم کلا با شما همه این کارها برام سخت بود ، میخواستم فروشگاه برم نمی شد، ولی خیلی ناز شده بودی عزیزم با اون بلوز سفید و پاپیون مشکی حسابی خوشگل شده بود اینم چند تا عکس از عروسی ...
24 آذر 1391

بیست ماهگی آرشی

خاله ندا و پویان عسلی از بوشهر اومده بودن مشهد زیارت، یه ناهار هم اومدن خونه ما به اتفاق خاله مژگان و کیانا جون بدون شرح ...
1 آذر 1391

بیست ماهگی آرشی

خاله ندا و پویان عسلی از بوشهر اومده بودن مشهد زیارت، یه ناهار هم اومدن خونه ما به اتفاق خاله مژگان و کیانا جون بدون شرح ...
1 آذر 1391

بیست ماهگی آرشی

خاله ندا و پویان عسلی از بوشهر اومده بودن مشهد زیارت، یه ناهار هم اومدن خونه ما به اتفاق خاله مژگان و کیانا جون بدون شرح ...
1 آذر 1391

بیست ماهگی آرشی

یه روز جمعه رفته بودیم کارخونه با بابا امیر و خاله مژگان و کیانا جون و باباش . کلی خوش گذشت . اینم چند تا عکس از وروجکا ...
1 آذر 1391

بیست ماهگی آرشی

یه روز جمعه رفته بودیم کارخونه با بابا امیر و خاله مژگان و کیانا جون و باباش . کلی خوش گذشت . اینم چند تا عکس از وروجکا ...
1 آذر 1391