روزشمار زندگی پسر کوچولوی ما

سفر نامه اردبیل و بیست و نه ماهگی آرش جون

1392/4/5 11:00
نویسنده : مامانی
1,270 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم رفتیم پیش خاله حمیده که شما رو از پوشک بگیریم ولی متاسفانه همکاری نکردی و اونجا هم هوا سرد بود نمی شد باز بزارمت به خاطر همین بی خیال پروژه پوشک شدیم و گذاشتیم برای بعد

خاله لیلا و عمو محسن و روژین هم اومده بودن اردبیل و همگی با هم چند روز رو گشتیم خیلی خوش گذشت فقط جای بابا امیر خیلی خالی بود تو هم گه گاهی یهو دلت هوایی میشد و میگفتی: بابا امیر کجاس میخوام بغلش کنم.

یه روز رفتیم سرعین و ویلا دره،‌یه دره بود پر ویلا و یه آبشار و یه آب معدنی طبیعی گاز دار با آب سرد البته ما آب معدنیش نرفیتم چون یکم کوه پیمایی داشت.

یه روز هم رفتیم جنگل فندوق لو ،‌آش رشته بردیم خیلی هوا سرد بود و بارون میومد تو هم کلی با سگ ها بازی کردی و بهشون نون دادی تو راه برگشت هم کلی گاو و گوسفند دیدیم و خیلی دوست داشتی و ذوق میکردی.

یه روز هم رفتیم دهات باغ احمد پسر عموی مامانی، اوجا یه چشمه آب بود که شما کلی آب بازی کردی و خندیدی ولی آبش خیلی سرد بود نمی شد دستت رو تو آب کنی.

یه روز هم رفتیم شورابیل و یه بعد از ظهر هم رفتیم شهر خورشید شورابیل کلی با عرفان و خاله حمیده بازی کردی.

در کل سفر خیلی خوبی بود عمو سیروس برات شیر گاو تازه میگرفت شما هم کلی شیر خوردی تو این چند روز

راستی بابایی تبریز باید نمایشگاه میرفت و نتونست با ما بیاد اردبیل

اینم چند تا عکس از اردبیل

جنگل فندوق لو

29

29

29

باغ احمد پسر عموی مامان

29

ویلا دره ( اینم خاله حمیده که خیلی بهش زحمت دادیم)

29

29

29

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)