روزشمار زندگی پسر کوچولوی ما

شمارش معکوس روزهای مانده به تولد

آرشم دیگه دارم به روزهای آخر بارداری نزدیک میشم و چیزی نمونده که تو رو در آغوش بگیرم امروز چهارشنبه هشتم دی ماه هزار و سیصد و هشتاد و نه هستش و فقط فقط دو روز مونده که روی ماهتو ببنیم دلم داره برای دیدنت پر میکشه نمی دونم چطوری احساسم رو بیان کنم ولی عاشقانه منتظر لحظه دیدارمون هستم میدونم شما اون لحظه رو هیچ وقت بیاد نمی یاری و من هم هیچ وقت از یادم نمی ره نی نی من یعنی تو شبیه کی هستی ؟ امیدوارم که سالم و سلامت باشی عزیزم بابا امیر امشب ساعت 11:30 میاد تهران تا برای زایمان در کنار ما باشه ، خیلی نگران بودیم که نکنه شما زودتر دنیا بیایی و بابایی تهران نباشه ، خدا رو شکر این اتفاق نیوفتاد عزیزم مامانی و بابایی دوست دارن خیلی ز...
23 ارديبهشت 1391

انتخاب اسم

عزیزم م بالاخره اسم شما رو انتخاب کردیم بابایی خیلی تو انتخاب اسم شما وسواس به خرج داد میخواست اسمی باشه که ایرانی باشه ، اصیل باشه ، با کلمه آ شروع بشه ، و کوتاه باشه چون میگه فامیلیمون دو سیلابه بهتره که اسم شما تک سیلاب و کوتاه باشه تا قشنگ تر باشه ما اسم آرش رو برات انتخاب کردیم آرَش یک نام پسرانه ایرانی به معنی آذرخش است و در حقیقت مخفف آذرخش است .آرش همان آرش کمانگیر نامدار است که با پرتاب تیر به منظور رفع اختلاف میان ایران و توران و تعیین مرز ایران جان خود را بر سر این کار نهاد و روح او با پرتاب تیر با تیر به پرواز درآمد و در راه میهن جان بر کف نهاد . امیدوارم که این اسم برازنده شما باشه و در تمام مراحل زندگی نام...
23 ارديبهشت 1391

انتخاب اسم

عزیزم م بالاخره اسم شما رو انتخاب کردیم بابایی خیلی تو انتخاب اسم شما وسواس به خرج داد میخواست اسمی باشه که ایرانی باشه ، اصیل باشه ، با کلمه آ شروع بشه ، و کوتاه باشه چون میگه فامیلیمون دو سیلابه بهتره که اسم شما تک سیلاب و کوتاه باشه تا قشنگ تر باشه ما اسم آرش رو برات انتخاب کردیم آرَش یک نام پسرانه ایرانی به معنی آذرخش است و در حقیقت مخفف آذرخش است .آرش همان آرش کمانگیر نامدار است که با پرتاب تیر به منظور رفع اختلاف میان ایران و توران و تعیین مرز ایران جان خود را بر سر این کار نهاد و روح او با پرتاب تیر با تیر به پرواز درآمد و در راه میهن جان بر کف نهاد . امیدوارم که این اسم برازنده شما باشه و در تمام مراحل زندگی نام...
23 ارديبهشت 1391

انتخاب اسم

عزیزم م بالاخره اسم شما رو انتخاب کردیم بابایی خیلی تو انتخاب اسم شما وسواس به خرج داد میخواست اسمی باشه که ایرانی باشه ، اصیل باشه ، با کلمه آ شروع بشه ، و کوتاه باشه چون میگه فامیلیمون دو سیلابه بهتره که اسم شما تک سیلاب و کوتاه باشه تا قشنگ تر باشه ما اسم آرش رو برات انتخاب کردیم آرَش یک نام پسرانه ایرانی به معنی آذرخش است و در حقیقت مخفف آذرخش است .آرش همان آرش کمانگیر نامدار است که با پرتاب تیر به منظور رفع اختلاف میان ایران و توران و تعیین مرز ایران جان خود را بر سر این کار نهاد و روح او با پرتاب تیر با تیر به پرواز درآمد و در راه میهن جان بر کف نهاد . امیدوارم که این اسم برازنده شما باشه و در تمام مراحل زندگی نام...
23 ارديبهشت 1391

بازم یه اتفاق ناگوار

امروز یعنی 13 آذر با مامانیت رفته بودیم مطب دکتر برای ویزیت ، وقتی دکتر فشارم رو گرفت 16 بود بهم گفت یکم صبر کن دوباره بیا دوباره هم 16 بود صدای قلب شما رو شنید دید انقباض دارم گفت که باید برم بیمارستان و بستری بشم ، عزیز اون روز اردبیل بود خاله لیلا هم کیش بود مامانی هم که گفت پاهاش درد میکنه عمه زاهده هم یکم سرما خورده بود ، عمه زهره گفت که بیام منم گفتم نه، خاله سمیه دوست مامانی وقتی که شنید خیلی نگران شد ولی چون رها جون اونموقع کوچولو بود و شیر میخورد نمی تونست با مامانی بیاد خلاصه خودم تنهایی رفتم بیمارستان، وقتی منو دیدن جا خوردن گفتن خودت تنها اومدی گفتم آره شوکه شده بودن ، اونموقع نمی دونستم چرا ولی بعدا فهمیدم که این اتفاق خیلی خ...
23 ارديبهشت 1391

بازم یه اتفاق ناگوار

امروز یعنی 13 آذر با مامانیت رفته بودیم مطب دکتر برای ویزیت ، وقتی دکتر فشارم رو گرفت 16 بود بهم گفت یکم صبر کن دوباره بیا دوباره هم 16 بود صدای قلب شما رو شنید دید انقباض دارم گفت که باید برم بیمارستان و بستری بشم ، عزیز اون روز اردبیل بود خاله لیلا هم کیش بود مامانی هم که گفت پاهاش درد میکنه عمه زاهده هم یکم سرما خورده بود ، عمه زهره گفت که بیام منم گفتم نه، خاله سمیه دوست مامانی وقتی که شنید خیلی نگران شد ولی چون رها جون اونموقع کوچولو بود و شیر میخورد نمی تونست با مامانی بیاد خلاصه خودم تنهایی رفتم بیمارستان، وقتی منو دیدن جا خوردن گفتن خودت تنها اومدی گفتم آره شوکه شده بودن ، اونموقع نمی دونستم چرا ولی بعدا فهمیدم که این اتفاق خیلی خ...
23 ارديبهشت 1391

بازم یه اتفاق ناگوار

امروز یعنی 13 آذر با مامانیت رفته بودیم مطب دکتر برای ویزیت ، وقتی دکتر فشارم رو گرفت 16 بود بهم گفت یکم صبر کن دوباره بیا دوباره هم 16 بود صدای قلب شما رو شنید دید انقباض دارم گفت که باید برم بیمارستان و بستری بشم ، عزیز اون روز اردبیل بود خاله لیلا هم کیش بود مامانی هم که گفت پاهاش درد میکنه عمه زاهده هم یکم سرما خورده بود ، عمه زهره گفت که بیام منم گفتم نه، خاله سمیه دوست مامانی وقتی که شنید خیلی نگران شد ولی چون رها جون اونموقع کوچولو بود و شیر میخورد نمی تونست با مامانی بیاد خلاصه خودم تنهایی رفتم بیمارستان، وقتی منو دیدن جا خوردن گفتن خودت تنها اومدی گفتم آره شوکه شده بودن ، اونموقع نمی دونستم چرا ولی بعدا فهمیدم که این اتفاق خیلی خ...
23 ارديبهشت 1391

رفتن تهران

پسر گلم ، عزیز دلم ، بابا امیر اصلا دوست نداشت که پسملی مشهد به دنیا بیاد به همین خاطر روز 12 آبان ماه به همراه بابایی اومدیم تهران بابایی به خاطر اینکه مامانی و پسملی اذیت نشن پرواز فرست کلس گرفته بود اتفاقا اون روز هوا خیلی سرد شده بود و پرواز ما هم 11:20 شب بود که ساعت 12 انجام شد و ما هم ساعت 2 رسیدیم تهران خیلی نگران بودیم ولی خدا رو شکر همه چیز به خیر و خوشی گذشت و اصلا اذیت نشدیم اون روز که ما رسیدیم فرداش یعنی 13 آبان عزیز و آقاجون همرا با خاله عزیزه و مامانی و بابا عباس رفتن کربلا و کلی هم سوغاتی برای شما آوردن روز 16 آبان بابایی برگشت مشهد خیلی روز سختی بود ، درسته مامانی قبلا خیلی تنهایی اومده بود تهران و برگشته ب...
23 ارديبهشت 1391

رفتن تهران

پسر گلم ، عزیز دلم ، بابا امیر اصلا دوست نداشت که پسملی مشهد به دنیا بیاد به همین خاطر روز 12 آبان ماه به همراه بابایی اومدیم تهران بابایی به خاطر اینکه مامانی و پسملی اذیت نشن پرواز فرست کلس گرفته بود اتفاقا اون روز هوا خیلی سرد شده بود و پرواز ما هم 11:20 شب بود که ساعت 12 انجام شد و ما هم ساعت 2 رسیدیم تهران خیلی نگران بودیم ولی خدا رو شکر همه چیز به خیر و خوشی گذشت و اصلا اذیت نشدیم اون روز که ما رسیدیم فرداش یعنی 13 آبان عزیز و آقاجون همرا با خاله عزیزه و مامانی و بابا عباس رفتن کربلا و کلی هم سوغاتی برای شما آوردن روز 16 آبان بابایی برگشت مشهد خیلی روز سختی بود ، درسته مامانی قبلا خیلی تنهایی اومده بود تهران و برگشته ب...
23 ارديبهشت 1391