سفر نامه اردبیل و بیست و نه ماهگی آرش جون
عزیزم رفتیم پیش خاله حمیده که شما رو از پوشک بگیریم ولی متاسفانه همکاری نکردی و اونجا هم هوا سرد بود نمی شد باز بزارمت به خاطر همین بی خیال پروژه پوشک شدیم و گذاشتیم برای بعد خاله لیلا و عمو محسن و روژین هم اومده بودن اردبیل و همگی با هم چند روز رو گشتیم خیلی خوش گذشت فقط جای بابا امیر خیلی خالی بود تو هم گه گاهی یهو دلت هوایی میشد و میگفتی: بابا امیر کجاس میخوام بغلش کنم. یه روز رفتیم سرعین و ویلا دره،یه دره بود پر ویلا و یه آبشار و یه آب معدنی طبیعی گاز دار با آب سرد البته ما آب معدنیش نرفیتم چون یکم کوه پیمایی داشت. یه روز هم رفتیم جنگل فندوق لو ،آش رشته بردیم خیلی هوا سرد بود و بارون میومد تو هم کلی با سگ ه...
نویسنده :
مامانی
11:00